۱۳۹۰ مرداد ۳, دوشنبه

بالا رفتیم ماست بود، پایین اومدیم دوغ بود، قصه زندگی همین بود...


"یکی بود یکی نبود، زیر گنبد کبود، غیر از خدا هیچ کس نبود. توی این شهر کبود، روزها گذشت و گذشت تا اینکه قصه ما به سر رسید، کلاغه به خونش نرسید."

۲ نظر:

  1. تازگی به این نتیجه رسیدم که زندگی چقدر کوتاهه , تقریباً همه کسایی که از نسل قبل میشناختم یکی یکی فوت شدن . دنیا هنوز همونه اما ماها میریم .




    با درود و سپاس فراوان : شهرام

    پاسخحذف