۱۳۸۸ مرداد ۲۹, پنجشنبه

نیم کلاج


وای چه حالی داد. مامان خونه نبود، این خانوم همسایه اومد در زد، درو روش باز نکردم.

امروز صبح که از خواب بیدار شدم، داشتم در باره وضعیت فعلی خودم فکر می کردم. درباره اینکه چرا یه وقتایی به جای اینکه به طرف جلو حرکت کنم هی عقب عقب می رم. درست مثل وقتی که تو سر بالایی هستی و کلاج رو هم تا ته محکم گرفتی، حتی حاضر نیستی یه کم پاتو از روش برداری!
"بابا آخه مگه این کلاج چی داره که انقدر سفت چسبیدی بهش؟ یه کم پاتو از روش بردار، یواش یواش گاز بده. همینطوری ادامه بده، یادت باشه این دو تا کار باید همزمان انجام بشه تا بتونی حرکت کنی و تخته گاز بری" اینا حرفاییه که تو این مدت دوست و آشنا، هر کس که بهم رسیده گفته!
اما من می ترسم. می ترسم از اینکه پام و از رو کلاج بردارم و نتونم اون طور که باید گاز بدم و خاموش کنم. اونوقت کار از اینی که هست سخت تر میشه. چاکر همتونم هستم. خدا رو شکر یه پدال دیگه هست که باهاش میشه ترمز گرفت و در جا وایساد. عقب عقب هم نرفت. اگه تونستین یه فکری به حال اتومات کردن ما بکنین.


۱ نظر:

  1. حالا خاموشم کردی خیلی مواظب باش کسی هولت نده که اصلاً درست نیست

    پاسخحذف