۱۳۹۰ شهریور ۳, پنجشنبه

لطفاً حمام بروید

یادمه یه زمانی یه حسنی بود، طفلی فقط یه کم شلخته بود. آقا از مرغ زرد کاکولی تا کره الاغ کدخدا شخصیت این بابا رو زیر سوال بردن! بعدها شعرها در همین رابطه سروده شد و بر سر زبون بچه ها افتاد و این ماجرا در قالب شعر مرزهای ده شلمرود رو در هم نوردید تا جایی که ده شلمرود به عنوان یکی از جاذبه های توریستی شناخته شد.

حالا حرف من اینه. خانم محترم و آقای عزیزی که هر روز در سطح شهر -و نه ده- بو افشانی می کنید، شمایی که وقتی بچه بودین شعر حسنی رو از حفظ و یه نفس می خوندین و مامان به قربونتون می رفت. واقعاً این بود آرمان های نویسنده این کتاب؟

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر