۱۳۸۹ اردیبهشت ۴, شنبه

در تاکسی مواظب دماغتان باشید

- نشستی تو تاکسی طرف دماغش رو با زاویه 90 درجه نسبت به صورت تو میگیره و زل زل بهت نگاه می کنه. اصلاً هم به هیچ جاش نیست که با این کارش چقدر موذبت می کنه!
- نشستی تو تاکسی تا در کیفت رو باز می کنی دماغش رو به طرز محسوسی می کنه تو کیفت! انگار که داره بو می کشه ببینه غذا داری یا نه!
- نشستی تو تاکسی داری sms میدی دماغش رو می کنه تو موبایلت ببینه چی می نویسی؟! برای کی می فرستیش!؟
- نشستی تو تاکسی کتاب (یا روزنامه) می خونی. می تونی از حرکت دماغش بفهمی داره خط به خط باهات می خونه! بعد تازه کتاب رو که می بندی یه نوچ هم می کنه!
- نشستی تو تاکسی می خوای پولت رو حساب کنی. تا در کیف پولت رو باز می کنی باز اون دماغ لامصبش رو می کنه تو کیفت که ببینه عکس کیا رو گذاشتی اون تو...

دِ آخه مگه فضولی؟ همچین می زنم این دماغت له بشه تو صورتت هااااااااا.

پ.ن. راستی دوستام بازی قبلی رو همتون انجام بدین. دوست داشتم بازیشو. هر کی اومد خوند باید انجام بده. ناراحت میشم به مولا اگه کوتاهی کنی... 

۱۳۸۹ فروردین ۳۱, سه‌شنبه

بازم بازی

آخ جون بازی. من رو یه آفتاب پرست دیگه به این بازی دعوت کرده  ظاهراً باید بگم که اگه خلاف جنسیت الآنم بودم دوست داشتم چه کارهایی بکنم؟
 خب شروع می کنم...
اگه پسر بودم:
. اولیش یه کم ناشی از عقده های درونیمه :))) اونم اینه که همه بازی های فوتبال رو تو استادیوم نگاه می کردم
. سعی می کردم یه دوست دختر بیشتر نداشته باشم. از کلمه "سعی" استفاده کردم چون واقعاً نمیشه فهمید چی به سریه پسر میاد که این کار رو می کنه! شاید واقعاً ارادی نباشه این قضیه! پس نمیشه پیش داوری کرد! اما من سعیم رو می کردم :)
. تو خیابون مثل آدم رانندگی می کردم و هی برای دخترا ترمز نمی زدم. یعنی این کار نهایت بی شخصیتیه...
. حواسم بود که یه وقت شکم در نیارم
. صاف راه می رفتم.
. موهای پشت گردنم رو همیشه می زدم

. اگه ته ریش بهم نمیومد نمی ذاشتم.

. دیگه مجبور نبودم تو وبلاگم انقدر مودب باشم

. دوست نداشتم زود ازدواج کنم. اما اینم دوست نداشتم که فاصله سنیم با بچم زیاد باشه :) مسلماً بابای جوون خیلی بهتره

. به دوستای خواهرم می گفتم:" امروز چه خوشگل شدی ماشاالله"  که حس خوبی نسبت به خودشون پیدا کنن
. تو مهمونیا فقط با دوست دختر خودم می رقصیدم. شوخی های بی جا هم نمی کردم با بقیه دخترا و خودم رو کنترل می کردم.
. حرف های خانوم ها رو در رابطه با هم جنس های خودشون بدون هیچ شکی قبول می کردم. چون مطمئناً اونا شناخت بهتری نسبت به هم دارن. (بسیاری از مشکلات دوستام و خودم از این مورد ناشی میشه و البته عکس این قضیه هم پیشنهاد میشه. اینجوری نباشین)

. هیچ وقت چیزیم رو به کسی حواله نمی دادم. خیلی کار بدیه. شما هم نکنین.


. اگه پسر بودم، بازم مامانم رو خیلی دوست داشتم.



پ.ن. غزل جان بازی تو رو هم یادم هستا. حتماً به روی چشم.

۱۳۸۹ فروردین ۲۹, یکشنبه

حرفای باد

" - تنهایی...
- تنهایی...
- تنهایی ...
..."

اینها رو باد خنک بهاری که از پنجره اتاقم میومد، برای پوست تنم تکرار می کرد!

۱۳۸۹ فروردین ۲۸, شنبه

!دیگه دارم شاخ در میارم


یه اتفاق عجیب دیگه!
یکی با google account من میاد و براتون کامنت میذاره! اینم نمونش:
کامنت دوم که به اسم منه مال من نیست!

بعد نوشت: این رو فهمیدم که طرف با  Account من ساین این نکرده! فقط تو فیلد لینک، لینک پروفایل من رو گذاشته! اگه دقت کنین عکسم کنار کامنت نمی افته اینجوری! حواستون باشه!

۱۳۸۹ فروردین ۲۶, پنجشنبه

!منِ قلابی

امروز یکی از دوستام یه لینک برام فرستاد که وقتی بازش کردم داشتم شاخ در میاوردم! 
- این که منم؟!
- اما این که پروفایل من نیست؟
- عکسِ من اینجا چی کار می کنه؟! 
- پس چرا اسمم یه چیز دیگست؟ 
- مرجانه دیگه کیه؟! 
- من که مرجانه نیستم! 
- مرجانه که من نیست؟

نظرتون چیه؟
اول خندم گرفت! بعد کنجکاو شدم که کار کی می تونه باشه؟! بعد هم عصبانی! 
عکس منو دزدیده! داره باهاش پز میده که هیچ! فعالیت سیاسی هم می کنه! گروهِ "آی هِیت علی خا*منه ای" هم عضو شده واسه من لامصب! کلی هم قلب و لاو داشت! کلی هم دوستاش قربون صدقش رفته بودن! یه لحظه رفتم تو فکر! این که منم! پس چرا اینجا با این دو تا عکس این همه غوغا کردم!؟ اما اونجا با این همه عکسی که گذاشتم سوت و کوره؟! اصلاً چطور بعد 26 سال زندگی نتونستم این همه دوستِ دختری که اینجوری قربون صدقم برن پیدا کنم؟ هان؟! قضیه یه کم بوداره! نکنه طرف لِزبینه؟ اصلاً طرف کیه؟ بچه پررو رو ببینا! عکس منو گذاشته باهاش لزبین بازی در آورده! نفس کـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــش...
آخه به کجای قیافه اخمالوی من این قسم تهاجم فرهنگیا می خوره! لزبین باید خودش عاقل باشه. با دو تا عکس و چهار تا قربون صدقه که نباید خر شد! اصلاً من لزبین! تو ندیده و نشناخته باید قربون صدقم بری؟ نمی گی اغفالت می کنم؟ نمی گی پشت هر پروفایل لزبینی ممکنه یه پسر نهفته باشه؟! اون وقت گول بخوری که دو جانبه گول خوردی عزیز جان.

من عصبانیم! واسه من اسمم گذاشته! مرجانه! خواسته مثل خودم مرمری بشه! من عصبانیــــــــــــــــــــم....

الحمدا... که همه جوانب احتیاط رو هم رعایت می کنیم! آخرش اینه! یعنی کی می تونه باشه؟

۱۳۸۹ فروردین ۲۲, یکشنبه

۱۳۸۹ فروردین ۱۶, دوشنبه

درکش کن

- باید بهش توجه کنی تا پژمرده نشه.
- باید ازش مراقبت کنی تا شکوفا بشه.
- باید بهش نگاه کنی تا تازه بمونه.
- باید باهاش حرف بزنی تا برات زیبا تر بشه.
- باید نوازشش کنی تا آرامش بگیره.
- اون ظریفه... مواظب باش نشکنیش...

.
.
.

اشتباه نکن دربارهء گل ها حرف نمیزنم. دارم از یه دختر می گم.