زمستون امسال حکایت این بچه های سر به هوا بود که سر امتحان می رن تو فکر و خیال و یادشون میره که وقت امتحان یک ساعت و نیم بیشتر نیست. بعد که بهشون می گن برگه ها بالا، شروع می کنن به تند تند نوشتن!
آهای خدا! این برگهء زمستون رو از زیر دستش بکش. نمی خوام عیدم سرد باشه. وقتش تموم شده!
مرثا جان من شنیدم میگن یه سال سیزده بدر برف اومد من که یادم نیست ولی امیدوارم خدا زودتر برگه هارو جمع کنه
پاسخحذفتابستون یادته چقدر بارون اومد؟ پارسال فصل ها جابه جا شد!
پاسخحذفسال نویت مبارک مرثا جان
پاسخحذفایده اش خیلی قشنگ بود و بکر. خیلی خوشم آمد ولی باید فکر کنی تا به معناش پی ببری در نگاه اول معناش مشخص نیست . من نمی دونم ولی تو می دونی خواننده های وب چقدر وقت صرف فکر کردن می کنند؟ :)
سلام مرثای عزیزم
پاسخحذفسال نو مبارک
امیدوارم سال قشنگی داشته باشی و دلت پر از شادیهای قشنگ باشه ... شادیهایی به پاکی روزهای کودکی
برات بهترینها رو میخوام ..
این زمستون انقدر خنگ بازی در آورد که من عقده ای شدم.جاده چالوس برف می اومد کلی ذوق کرده بودم!...سال نو هم مبارک مرثا جونم.سال خوبی داشته باشی
پاسخحذف:*
میمیمال جان انگار که جمع کرد بالاخره
پاسخحذفآره پمی. خدا تقویمش رو گم کرده بود.
مرسی زروان جان. راستش بستگی به خوانندش داره. هر کس یه جور وقت میذاره. من که خودم پست های تو رو چند باری می خونم که بیشتر لذت ببرم :) (حالا نوبت توئه که نوشابه باز کنی:) )
مرسی کامران جان. ایشاا... موفق و پیروز باشی:)
مرسی پری جون. ایشاا... امسال جبران کنه برامون :)