آخ آخ من رو یاد کلی خاطره خوب انداختی، یادش بخیر اونموقع که میرفتم مدرسه بچه ها لواشک میاوردن گاهی تعارف میکردن تو طعم و مزه و ترشی اصلا با اون لواشکی که تو خیابون میخریدیم قابل قیاس نبود، همه شون هم میگفتن مادرشون این لواشک رو درست کرده، یه بار رفتم خونه گفتم مامان لواشک بلدی درست کنی مامان گفت آره قبلا دیدم چطور درست میکنن، گفتم خب درست کن، خلاصه مادرم درست کرد آخر سر دقیقا شد آب نبات، به مامانم گفتم مامان این لواشکه؟، گفت آره اگه نمیخوای بریزمش بره، گفتم مامان من لواشک رو که میشناسم این الان شده آب نبات، خلاصه همه ش رو ریخت رفت آخه آب نباتش هم شکل و فرم نشد باید میزدی میشکستیش تا میتونستی بزاری تو دهنت، خلاصه متوجه شدم مامانم اصل بلد نیست لواشک درست کنه، بله اینطوری بود که حسرت خوردن لواشکای حسابی ترش خونگی و این مدلی که تعریف کردی پس از دوره دبستان و راهنمایی به دلم موند
من بیشتر از لواشک اون نخاله هاشو دوست داشتم همون آلوچه و ایناش که مثلا به درد نمیخورد بعد تصفیه و اینا من دلم یه بقل ترشک جاتمیخواد ؛ تا جایی که فشارم بیفته و برم تو کما :دی خیلی وقته حضور به هم نرسوندم خدمت این قبیل هله هوله ها
واقعا موافقم منم از لواشک خیلی خوشم میاد ولی نیس ما پسریم الکی لواشک که تعارف میکنن میگیم ای بابا این چیزا و هله هوله ها مال دختراس حالا بماند کلی فش میدیم تو دلمون که غلط کردی حرف مفت نزن اگه بره دیگه گیرت نمیادا خودتم که روت نمیشه با اون هیکل بری مغازه بگی عذر میخوام لواشک میخوام ترشششش البته من راهکارشم دارم مگیم این بچه دادش ما بهونه کرده (حالا اصن داداش نداریما) ولی بعضی وقتا من پیش خودم میگم چقدر دایره خوشیامون کوچیک شده که با این چیزا دلمون خوش میشه بعضی وقتا از پیدا کردن یه کابل یو اس بی که گم شده اینقدر خوشحال میشم که بعد دلم واسه خودم میسوزه که چقدر خوشیام کمه که محدود شده به پیدا شدن یه کابل یو اس بی مثلا راستی شرمنده ها اینقدر حرف میزنم من اونم بی ربط ولی خب تقصیر از خودت هست که به آدمه پر چونه خوش آمد گفتی
آخ آخ من رو یاد کلی خاطره خوب انداختی، یادش بخیر اونموقع که میرفتم مدرسه بچه ها لواشک میاوردن گاهی تعارف میکردن تو طعم و مزه و ترشی اصلا با اون لواشکی که تو خیابون میخریدیم قابل قیاس نبود، همه شون هم میگفتن مادرشون این لواشک رو درست کرده، یه بار رفتم خونه گفتم مامان لواشک بلدی درست کنی مامان گفت آره قبلا دیدم چطور درست میکنن، گفتم خب درست کن، خلاصه مادرم درست کرد آخر سر دقیقا شد آب نبات، به مامانم گفتم مامان این لواشکه؟، گفت آره اگه نمیخوای بریزمش بره، گفتم مامان من لواشک رو که میشناسم این الان شده آب نبات، خلاصه همه ش رو ریخت رفت آخه آب نباتش هم شکل و فرم نشد باید میزدی میشکستیش تا میتونستی بزاری تو دهنت، خلاصه متوجه شدم مامانم اصل بلد نیست لواشک درست کنه، بله اینطوری بود که حسرت خوردن لواشکای حسابی ترش خونگی و این مدلی که تعریف کردی پس از دوره دبستان و راهنمایی به دلم موند
پاسخحذفآخی... این بو دقیقاً مال همون موقع هاست. یادمه لواشکه هنوز خشک نشده انقدر بهش ناخونک می زدیم که تموم می شد :))))
پاسخحذفمرسی که قالب وب لاگ رو برگردوندی به حالت قبل
پاسخحذفاون چمنا رو دوست نداشتم
اما تو خیلی دوست دارم
من بیشتر از لواشک اون نخاله هاشو دوست داشتم
پاسخحذفهمون آلوچه و ایناش که مثلا به درد نمیخورد بعد تصفیه و اینا
من دلم یه بقل ترشک جاتمیخواد ؛ تا جایی که فشارم بیفته و برم تو کما :دی
خیلی وقته حضور به هم نرسوندم خدمت این قبیل هله هوله ها
عجب بالا و پایین داره دنیا
پاسخحذفواقعا موافقم منم از لواشک خیلی خوشم میاد ولی نیس ما پسریم الکی لواشک که تعارف میکنن میگیم ای بابا این چیزا و هله هوله ها مال دختراس حالا بماند کلی فش میدیم تو دلمون که غلط کردی حرف مفت نزن اگه بره دیگه گیرت نمیادا خودتم که روت نمیشه با اون هیکل بری مغازه بگی عذر میخوام لواشک میخوام ترشششش البته من راهکارشم دارم مگیم این بچه دادش ما بهونه کرده (حالا اصن داداش نداریما) ولی بعضی وقتا من پیش خودم میگم چقدر دایره خوشیامون کوچیک شده که با این چیزا دلمون خوش میشه بعضی وقتا از پیدا کردن یه کابل یو اس بی که گم شده اینقدر خوشحال میشم که بعد دلم واسه خودم میسوزه که چقدر خوشیام کمه که محدود شده به پیدا شدن یه کابل یو اس بی مثلا راستی شرمنده ها اینقدر حرف میزنم من اونم بی ربط ولی خب تقصیر از خودت هست که به آدمه پر چونه خوش آمد گفتی
پاسخحذفآره بدبوی. انگار همین دیروز بود
پاسخحذفمحمد جان... اختیار دارین. خوشحال میشم. خیلی هم بی ربط نیست. حد اقل به حال هممون ربط داره
آلبالو خشکه هم همینطور بود. همیشه وقتی نیمه خشک بود خوشمزه تر بود
پاسخحذف