خواندن این پست ساعت سه و هیجده دقیقهی نیمهشب نصیبم شد و بعدش هی فکر کردم دیوانهیی که دیروز از شهر راندهاند و گفتی نیمه گم شدهت بود چه شکلی بود بعدش کجا رفت الان کجاست چه کار میکند زنده مانده یا نه و روزی شاید دور بازخواهد گشت یا نه...
نمی شناسمش... کسی که خسته از گشتن بین آدم های از همه رنگ و پیدا نکردن نیمه گم شدشه، یواش یواش سرخورده میشه، سرخورده که شد، میزنه به سرش، به سرش که زد، دیوونه میشه... بین دیوونه ها دنبال نیمش می گرده... پیداش نمی کنه... بعد یقین پیدا می کنه که نیمه گم شدش همون دیوونه ایه که از شهر رونده شده. تا یه جوری خودش رو راضی کنه و دست از جستجو برداره... کسی که اینو میگه خسته شده... شاید یه روزی خودش رو هم با سنگ از شهر دور کنن...
خواندن این پست ساعت سه و هیجده دقیقهی نیمهشب نصیبم شد و بعدش هی فکر کردم دیوانهیی که دیروز از شهر راندهاند و گفتی نیمه گم شدهت بود چه شکلی بود بعدش کجا رفت الان کجاست چه کار میکند زنده مانده یا نه و روزی شاید دور بازخواهد گشت یا نه...
پاسخحذفنمی شناسمش... کسی که خسته از گشتن بین آدم های از همه رنگ و پیدا نکردن نیمه گم شدشه، یواش یواش سرخورده میشه، سرخورده که شد، میزنه به سرش، به سرش که زد، دیوونه میشه... بین دیوونه ها دنبال نیمش می گرده... پیداش نمی کنه... بعد یقین پیدا می کنه که نیمه گم شدش همون دیوونه ایه که از شهر رونده شده. تا یه جوری خودش رو راضی کنه و دست از جستجو برداره...
پاسخحذفکسی که اینو میگه خسته شده... شاید یه روزی خودش رو هم با سنگ از شهر دور کنن...
درود بر شما دوست گرامی،
پاسخحذفبسیار بسیار لدت بردم از نوشته هاتون
پاینده باشید