۱۳۸۸ آذر ۲۷, جمعه

بهارم باش!

سکوت پشت پنجره یعنی صدای برف...
و سکوت پشت لبهایم یعنی صدای حرف...
حرف هایی که بر دلم می بارند، سنگینی می کنند ، کوه غم می شوند.

اگر درگرمای آغوشت اشک می ریزم، از غم نیست... برف هایم آب می شوند... .

۱۲ نظر:

  1. عجب آغوشی یه سور به گازهای گلخونه ای زده، کنفرانس کپنهاگ کمک، سطح آب دریا رو همینان که بردن بالا

    پاسخحذف
  2. بگذار یخ وجودم باز شود در آغوشت.

    پاسخحذف
  3. تشبیه قشنگی بود. این پست شما مسئول مستقیم پست هایی که در مورد برف می نویسم و خسارات ناشی از آن است :))

    پاسخحذف
  4. شوالیه جان مگه کل هیکل من چقدر هست که سطح آب دریا بره بالا، لول
    مرسی پری جونم
    زروان جان، چطور؟

    پاسخحذف
  5. خیلی قشنگ بود...راستی مملکته داریمتو دیدم.خیلی با حال بودD:

    پاسخحذف
  6. این حس قشنگ آب شدن برف ها رو خوب میشناسم . من هم خیلی دوست دارم این حس رو . فوق العاده بود .
    راستی مرسی برای لینک . با کمال میل آفتاب پرست رو لینک کردم




    با درود و سپاس فراوان : شهرام

    پاسخحذف
  7. خدا بد نده شنیدم رفتی زیر موتور، کمپوتی چیزی خواستی بگو بچه ها میارن تعارف نکنی یه وقت :دی

    پاسخحذف
  8. واااا! مادر چه خبرا زود پخش میشه... شنیده بودیم تکنولوژی پیشرفت کرده، ولی دیگه نه در این حد!

    پاسخحذف
  9. آخی..الهی..
    مرثا جون خیلی زیبا بود اشکم در اومد
    انقدر دست نذار رو این جیگر سوخته ی ما... :) بوس

    پاسخحذف