۱۳۸۸ تیر ۲۸, یکشنبه

وقتی هستم... وقتی نیستم!



...وقتی عاشقم
صبح ها راحت از خواب بیدار می شم
یه سلام بلند به همه می کنم
خوش اخلاقم
زیر کتری رو روشن می کنم، چون چایی باید داغ باشه. هر چقدر هم سارا بگه که ضرر داره خیره خیره نگاش می کنم

یه صبحانه مفصل می خورم، یه پارچ چایی لب ریز لب سوز شیرین. مهمه که شیرین باشه
به اونی که دوستش دارم زنگ میزنم
دیرم میشه
تو حموم آواز می خونم
موهام رو سشوار می کشم و صاف می کنم
آرایشم کمه ولی قشنگ شدم
سر کلاس حواسم نیست، یه وقتایی پیش میاد که نه تنها حواسم نیست خودم هم نیستم...
جزوه هام نامرتبن، در به در دنبال جزوه ام، آخرشم با جزوه نصفه و نیمه امتحان می دم
خوش اخلاقم
گوشیم رو در میارم و بازم بهش زنگ میزنم
با صدای بلند حرف می زنم
به جای راه رفتن می دوم
گوشی موبایلم همیشه همراهمه، بیشتر مواقع می گیرمش تو دستم
می خندم، یعنی خوش اخلاقم
تو مسیری رفت و آمدم تا حد ممکن پیاده روی می کنم و همزمان باهاش تلفنی صحبت می کنم
به بچه های کوچیک می خندم اونا هم به من می خندن
جواب سوالای مامان رو وقتی داره ازم بازجویی می کنه خوب و با حوصله می دم
برنامه بازیهای فوتبال رو می دونم، وقتی بازی شروع میشه علیرضا رو صدا می کنم
در طول روز وقتی خوابم می گیره قهوه می خورم
درس می خونم تا خسته بشم و زنگ بزنم بهش، خودم رو براش لوس کنم
تلفن رو که قطع می کنم خوش اخلاقم
سر به سر علیرضا می زارم
5 دقیقه مسواک می زنم.
قبل از خواب آرایشم رو پاک می کنم
کرم می زنم به پوستم
بهش شب به خیر میگم
خوابای خوب می بینم
صبح راحت از خواب بیدار میشم
خوش اخلاقم



وقتی عاشق نیستم...
صبح کلی جون می کنم تا خودم رو از رو تخت پرت کنم پایین
تو خونه هر کس سر رام باشه بهش سلام می کنم
بد اخلاقم
کتری خاموشه، چایی سرده، مهم نیست، کی تو معده به این چیزا اهمیت میده
یه لیوان سر خالی چایی که با چهار تا لقمه تموم میشه
کسی نیست که بهش زنگ بزنم پس میپرم تو حموم
از حموم می پرم بیرون
موهام خودش خشک میشه، مرمری مو فرفری می شم
وقت اضافه آوردم
یه ساعت آرایش می کنم و آخرش تو آینه اووووق...
همه کلاسام رو میرم، حواسم هست، تو اعصاب استادم انقدر سوال می پرسم
جزوه هام کامله
اما اخلاق خوشی ندارم
گوشیم رو در میارم وووووووووووووووو ساعت رو نگاه می کنم
زیاد حرف نمی زنم
به جای راه رفتن میشینم تا یکی بیاد با بیل جمم کنه
گوشی موبایلم یه جایی ته کیفم گم شده یا شایدم جا گذاشتمش
اخم می کنم
حوصله پیاده روی ندارم پس با تاکسی میرم
یه بچه کوچولو بهم می خنده من زل زل نگاش می کنم
دیگه مامان بازجوییم نمی کنه
تلویزیون رو روشن می کنم که اخبار ببینم، فوتبال داره، دقیقه اول از وقت های اضافست
در طول روز هر وقت که خوابم بگیره می خوابم
درس نمی خونم چون خسته میشم
بد اخلاقم چون درس نخوندم
علیرضا حوصله نداره سر به سرش بزارم (البته من اینطور فکر می کنم)
تنبلیم میاد مسواک بزنم
با آرایش می خوابم
خواب هام رو یادم نمی مونه
سخت از خواب بیدار میشم
بد اخلاقم


  

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر