۱۳۸۸ آبان ۲۶, سه‌شنبه

و گهگاهی دو خط شعری که گویای همه چیز است و خود ناچیز ...


بزرگی میگفت: حال ِ حال رو ببر. یعنی بی خیال آینده. البته اینکه این بزرگه تا چه حد درست میگه رو نمی دونم. اما ما که فعلاً مبنا رو بر این جمله گذاشته ایم و به زندگی ادامه می دهیم و دیگر به پایان نمی اندیشیم، زیرا که پایان راه نا پیداست.
 
 پ.ن. پریروز یکی از آشناهامون یه فالگیر خوب بهم معرفی کرد...
پ.ن. حالا آقا جهان چرا مرد؟
پ.ن. کوچکی می گفت: و چه زیباست حرکت انگشتانت بر ساز تقدیر


۶ نظر:

  1. تقدیر....................
    همیشه بهش فکر می کنم٫ ولی چیزی دستگیرم نمیشه!

    پاسخحذف
  2. اینو پایه ام جدی.فکر کنم درست گفته این بزرگ....آقا جهان هم دیگه اگه نمی مرد همه چی زیادی خوب تموم می شد ....می بینم که کدهای جدید اضافه کردی اینجا،مبارک باشه..این آهنگ رو دوس دارم:)

    پاسخحذف
  3. منم آهنگه رو دوست دارم اما می خوام عوضش کنم. جون به اینجا نمیاد.

    پاسخحذف
  4. اين حرف كاملا درسته اما آيا ما بهش عمل مي كنيم؟ خود من كه نه!
    نه اينكه همش اين طور باشم ها ولي يه روزايي حسرت خاطره هاي خوبي رو كه داشتمو ميخورم!

    پاسخحذف
  5. رندگی آبتنی کردن در حوضچه اکنون است...

    پاسخحذف
  6. اِه، آقا جهان زندست...
    آری آقا جهان چتر ها را باید بست.

    پاسخحذف