۱۳۸۸ آبان ۲۴, یکشنبه

تفاوت


اعظم سادات شغلش نظافت خونه بود. گاهی اوقات هم ازش می خواستن که به مهمونی ها بره و براشون کار کنه.
یه بار که برای نظافت رفته بود، سر ناهاری از چیز هایی که تو خونه های دیگه دیده بود تعریف می کرد: "آره خانوم، رفته بودم خونه فلانی... همه زنا جلوی مردا سر باز بودن!!!"
بعد یه نگاه انداخت تو صورت همه و دید که دارن با چشمای گرد نگاهش می کنن. اونم خوشحال از اخبار غریبی (قریبی) که داره میده، ادامه داد: "این که چیزی نیست... یه بار رفتم یه جا تولد بود... دختر و پسر قاطی!!!!!"

۴ نظر:

  1. آخی،بیچاره اعظم السادات،چقدر تعجب کرده بنده خدا:))))

    پاسخحذف
  2. مولانا. سلام. براي اولين بار اومدم . راستش دلم مي خواد نظر بدم : خيلي متفاوت ننوشتيد اما پر انرژي بود. اگرر مايليد آدرس وب را برايم ايمل كنيد تا باز هم بتونم سر بزنم.
    يا علي
    molana110255@yahoo.com

    پاسخحذف
  3. انشاا... یه شوهر مهندس مومن متعهد که گیرت بیاد.. به به خودت هم مهندسی؟ نههههههههههههههههههه .. شوخی می کنی؟ جلوی مردا نرقصی ها

    پاسخحذف