سکوت پشت پنجره یعنی صدای برف...
و سکوت پشت لبهایم یعنی صدای حرف...
حرف هایی که بر دلم می بارند، سنگینی می کنند ، کوه غم می شوند.
اگر درگرمای آغوشت اشک می ریزم، از غم نیست... برف هایم آب می شوند... .
اگر درگرمای آغوشت اشک می ریزم، از غم نیست... برف هایم آب می شوند... .
عجب آغوشی یه سور به گازهای گلخونه ای زده، کنفرانس کپنهاگ کمک، سطح آب دریا رو همینان که بردن بالا
پاسخحذفبگذار یخ وجودم باز شود در آغوشت.
پاسخحذفتشبیه قشنگی بود. این پست شما مسئول مستقیم پست هایی که در مورد برف می نویسم و خسارات ناشی از آن است :))
پاسخحذفشوالیه جان مگه کل هیکل من چقدر هست که سطح آب دریا بره بالا، لول
پاسخحذفمرسی پری جونم
زروان جان، چطور؟
کجاست سايه؟
پاسخحذفخیلی قشنگ بود...راستی مملکته داریمتو دیدم.خیلی با حال بودD:
پاسخحذفمرسی عزیییییییزم>D:<
پاسخحذفاین حس قشنگ آب شدن برف ها رو خوب میشناسم . من هم خیلی دوست دارم این حس رو . فوق العاده بود .
پاسخحذفراستی مرسی برای لینک . با کمال میل آفتاب پرست رو لینک کردم
با درود و سپاس فراوان : شهرام
خدا بد نده شنیدم رفتی زیر موتور، کمپوتی چیزی خواستی بگو بچه ها میارن تعارف نکنی یه وقت :دی
پاسخحذفواااا! مادر چه خبرا زود پخش میشه... شنیده بودیم تکنولوژی پیشرفت کرده، ولی دیگه نه در این حد!
پاسخحذفآخی..الهی..
پاسخحذفمرثا جون خیلی زیبا بود اشکم در اومد
انقدر دست نذار رو این جیگر سوخته ی ما... :) بوس
بوس به هدی جونم
پاسخحذف