۱۳۸۸ دی ۲۰, یکشنبه

اگه اشتباه می کنم بگو...

یه روز که ازدستم ناراحت بودی و ازت علت رو پرسیدم چیزی نگفتی. فقط برام یه مثال زدی. گفتی فرض کن تو یه اتاق نشستی و داری یه کتاب می خونی. بعد یه دفعه یکی از در میاد تو و چراغ رو خاموش می کنه. چی می تونی بهش بگی. طرف دیده و چراغ رو خاموش کرده. پس جای بحثی نمی مونه که چرا این کار رو کرده. بابت اشتباهم -که تو فکر می کردی به عمد انجامش دادم- معذرت خواهی کردم و بقیه کتاب رو هم خوندی.
گذشت و یک بار هم تو وقتی من کتاب رو می خوندم، چراغ رو خاموش کردی. حرفی نیست. دیدی و خاموش کردی. چی می تونم بگم؟ دیگه هم روشنش نکردی. اما تو که بقیه کتاب رو خوندی برام تعریف کن. میخوام بدونم آخرش چی میشه؟ تو که کتاب عشق رو به انتهاش رسونده بودی چی بیشتر از من فهمیدی که من هنوز نفهمیدم؟ نکنه این کتاب هم با جمله "قصه ما دروغ بود" تموم میشه؟ این حدسیه که من برای آخرش می زنم. اگه اشتباه می کنم تو بگو...

۷ نظر:

  1. فهمیدم صفحه های کتاب عشق رو پایانی نیست هرچی نوشته ها بیشتر به دلت بشینه حریصتر و تندتر میخونی تا به انتهاش برسی اما تو دنیای لایتناهی انتها یعنی نابودی، من که به آخرش رسیدم فنا شدم، نمیبینی؟

    پاسخحذف
  2. مرثا من یه سوالی داشتم این متنه از خودت بود اگه آره خیلی نویسنده ای :)

    پاسخحذف
  3. اِ الان فهمیدم فکر کنم ماله یه کتابی بود ولی بازم خیلی نویسنده ای دوست جون :)

    پاسخحذف
  4. غزل جون خودم نوشتم. مال کتاب زندگی خودمه. لول. ولی کو تا من نویسنده بشم؟ هنوز پر از ایرادم.

    پاسخحذف
  5. بگم چی میشه؟ بگم ، بگم؟
    شاهزاده سوار بر اسب سفید میاد و عاشق دختر چوپون میشه ، بعد 7 روز و 7 شب عروسی میگیرن تو باشگاه فرمانیه.
    بعد میرن ماه عسل و میان و بعدش 70 ماه جنگ و دعوا میکنن.

    عشق مال تو قصه هاس ،حدس شما درست بود ، 10 امتیاز.

    پاسخحذف
  6. شایدم گاهی آدم تو تاریکی کتاب بخونه بهتر باشه،آدم سختی می کشه تو تاریکی تا هر کلمه رو تشخیص بده،واسه همین همه چی یادش می مونه.

    پاسخحذف
  7. تورابه دادگاه خواهندکشید ...
    شاید به حبس ابد محکوم شوی .
    جزییات جنایتت مشخص نیست اما اثر انگشتت رابرروی قلبی شکسته یافته اند

    پاسخحذف