۱۳۸۸ بهمن ۹, جمعه

من بازم دلم تنگ شده...

یادمه یه بار با پسر خالم هوس آبمیوه کردیم. رفتیم سر یخچال هر چی سیب سرخ (از اینا که اصلاً آب نداره) بود برداشتیم اومدیم نشستیم با این آبمیوه گیریا که مخصوص پرتقال و لیمو شیرینه افتادیم به جون سیبا. حدود یه ربع بعد، من بودم و پسر خاله میون یه عالمه تفاله و حتی دریغ از یک قطره آب سیب! در همین حال و احوال بودیم که مامانینا سر رسیدن. خاله وقتی ما رو میون یه عالمه سیب بی جون شده دید، از همون دم در کفشش رو گرفت تو دستشو اون بدو پسر خاله بدو. شانس آوردم که این اتفاق تو خونه خودمون افتاد. وگرنه تو اون لحظه به جای اینکه من به پسر خاله بخندم اون داشت به من می خندید. آخ که چه روزای خوشی بود...

از دیروز همش دارم یاد روزای جوونی می کنم. 
دلم برای صبحهای زودی که بابا از خواب بیدارمون می کرد تا بریم مدرسه تنگ شده. یادمه خودمو می زدم به خواب و بیدار نمیشدم تا بابا ماساژم بده. تنبل خانوم بعد از کلی ماساژ از خواب بیدار می شد و یادش میفتاد که دیکتش رو ننوشته. وای چه استرس خوبی بود. مامان داشت صبحانه رو حاضر می کرد. بابا مشغول اتو کردن مقنعم بود. منم داشتم تند تند دیکته می نوشتم. بابا بهم میخندید و می گفت : "بازم مدرست دیر شد..." یاد قیافهء اکبرعبدی پشت درای بستهء مدرسه که میفتادم خندم می گرفت. زندگی انقدر ها هم سخت نبود...
دلم بد جوری هوای اون روزا رو کرده. اون کلاس ها. اون بچگی ها. اون سادگی ها. اون دلشوره های زود گذر. دلم هوای مدرسه کرده. دلم می خواد برم مدرسه و وقتی زنگ خونه می خوره بیام از بین مامانایی که اومدن دم مدرسه دنبال بچه هاشون، دست قشنگ ترینشون رو بگیرم و باهاش برگردم خونه.

بعد نوشت: مرمر بی سواد اکبر عبدی رو اینجوری نوشته بود : "اکبر ابدی" که البته این اشتباه خیلی هم بی ربط با متن نبود.
              جا داره از بد بوی جان تشکر کنم. پسرم اگه باز از این سوتیا دیدی سریع بگو.

۱۱ نظر:

  1. فکر کنم ویروسش اومده، به خدا منم تازگی ها اینجوری شدم، همش میرم تو فاز بچگی ها.

    دیکته ها رو اگه مثل یه دختر خوب شبا مینوشتی، اکبر عبدی این شکلی میشد. :دی

    من اون کلاسو دوست دارم
    اون کتابا رو دوست دارم
    اون رفقا رو دوست دارم
    ای کاش رفوزه می شدم
    اگه رفوزه می شدم
    هنوز تو اون کلاس بودم
    هنوز هم همکلاسی مریم و دوست یاس بودم.

    آهنگ همکلاسی بد جوری فاز میده این روزا.
    به خاطر دل خودم و شما منم یه پست مینویسم.

    پاسخحذف
  2. مرسی پسر بد خوبم. بنویس. بنویس که من همدردیتو ببینم :)

    پاسخحذف
  3. badboy خودمونیم سوزان روشن رو که همیشه عشقه خاطرخواهش هستم تا ابد اما این یه مورد رو نیستم حداقل با اصلاحیه مردونه مینوشتی هنوز هم همکلاسی ممد و دوست سام بودم، خلاصه مردی گفتن زنی گفتن

    مادر جون، مرثا، همه اینکارارو همون صبحی انجام میدادی؟ انوقت عصرا اوغات فراغتت رو چکار میکردی؟

    منم خاطراتم زنده شد، یادمه صبحها ساعت 6 بلند میشدم، 6:40 میرفتم به سمت مدرسه با دو سه تا از بچه میرسیدم مدرسه زنگ مدرسه رو میزدیم مدیرمون که بعد از سفر پسرش به فرنگ تنها شده بود دیگه خونه نمیرفت شبا تو مدرسه میخوابید با زیرشلوار میومد در مدرسه رو باز میکرد و ما هم در رو باز نگه میداشتیم تا بچه ها و ناظم بیان

    پاسخحذف
  4. یه دیکته بود دیگه وقتی نمی گرفت که... من بیشتر وقت ها دیکتم رو یادم می رفت. همینه که الان انقدر املام ضعیفه. کلاً علاقمند نبودم به این درس. راستی مدیرتون چه طفلکی بوده.

    پاسخحذف
  5. کی به دیکتت نمره میداد حالا؟
    ولی کلا دوران خوبی بود. همیشه استرس داستی ولی نگران آینده نبودی. واسه همین الان شیرین به نظر میاد.
    هئی.............

    پاسخحذف
  6. نمره هم خودم می دادم دیگه. دیکته ای که خودم بنویسم دیگه معلومه که بیست میشه. امضا هم مال مامانم با اینکه سخت تر بود اما خط صاف کمتر داشت. برای همین لرزش دستم زیاد توش معلوم نمی شد.

    پاسخحذف
  7. آهای تویی که از اکبر ابدی من ایراد می گیری. حالا من حواسم نبود. خودت چرا "میزاشتم" رو با ز نوشته بودی. لول. آخیش. اگه این غلط رو نداشتی دق می کردم D:

    پاسخحذف
  8. هی مرثا جون منم دلم تنگ شده واسه اون موقع ها...از بس که املای درست کلمه هارو عوض کردن ما به این روز افتادیما.من که خودم همیشه سر دیکته گ.ه گیجه می گرفتم!

    پاسخحذف
  9. مر مر جان ببخشید شما اونوقتا کلاس چندم بودی ؟!!!!!!!!!!! خودمم نمیدونم کدوموقتا رو میگم هاااا الکی از خدوم نپرسی ها

    پاسخحذف
  10. ماربورو جان چند ساعت وقت گذاشتی براشون؟ اینا حریص شدن. یکیشون رو که کباب کنم بخورم برای بقیه درس عبرت میشه.
    پری جون به مولا قسم من این یکی رو حواسم نبود. لول. اما کلاً دیکتم هم تعریفی نداره.
    آقای کامران جان اون وقتها کلاس دوم و یا سوم بودم.

    پاسخحذف